فردای اندیشه
فکر کنم آیزایا برلین بود که میگفت: اندیشهی خطرناک وجود ندارد، نفس اندیشیدن خطرناک است.
همهی تلاشی که این روزها برای «نیندیشیدن» میشود، همین نکتهی حیاتی برای گسترش کنترل اجتماعی را یادآوری میکند. باید چشمانمان را ببندیم و آنچه میگذرد را نبینیم. اگر هم دیدیم دربارهی آنها نیندیشیم. و اگر اندیشیدیم، آنها را بازنگوییم.
از فردا کتاب خواندن یک عمل سیاسی خواهد بود. از فردا دعوت به کتاب خواندن یک مبارزهی تمام عیار سیاسی خواهد بود.
تصور اینکه لم دادن در گوشهای از اتاق و کتاب خواندن با داد زدن توی خیابانها برابر باشد مشکل است؟
تازه آن شعاری که دانشگاه باید سیاسی باشد هم فراموش شد. دانشگاه غلط میکند سیاسی باشد. دانشگاه باید تکنسین تربیت کند.
محمد خواجهپور
سپتامبر 1, 2009 at 4:36 ب.ظ.
آدم «بايد» سياسي باشد هرچند با روحيهاش ناسازگار باشد. بايد باشد. اگر ميخواهد باشد.
آيه
سپتامبر 6, 2009 at 1:05 ق.ظ.
مدل نگارش شما به نظر من خیلی خاص
و من از این طرز نگارش خیلی خوشم می آد
تا همیشه موفق و سربلند باشید
Queen
سپتامبر 6, 2009 at 2:56 ب.ظ.
من که چشمانم را باز خواهم گذاشت، خواهم دید، درباره شان خواهم اندیشید و آن هایی که ارزش بازگو شدن را دارند را بازگو خواهم کرد.
چه کسی من است که نگذارد من باشم؟
فاطمه حاجی زاده
سپتامبر 9, 2009 at 7:06 ب.ظ.
اندیشیدن!!
برای خیلی ها بیگانه ست.
این خیلی هارا میشناسم.
n30_basiri
سپتامبر 10, 2009 at 2:04 ق.ظ.
خوب خوبه که !
این جوری تو می شی سیاسی ترین مرد سال و رهبر اپوزیسیون به علت تحلیل عملی سیاسی از بی سیاست ترین سیاست مداران دنیا ….
و کنج اتاق رو از تو مصادره خواهند کرد و بعد ها من خواهم نوشت : یاد پتوی آبی و زاویه ی همگون بالشتک ها بخیر…..
soshians113
اکتبر 7, 2009 at 6:26 ب.ظ.
[…] حرف از کارگری کردن گذشته است. امروز باید مبارزه کرد. […]
سربازی ادبیات « ايزوپ
مِی 20, 2010 at 10:29 ب.ظ.
مشکل است.چرا من هر کاری میکنم که فقط کمی از سیاست خوشم بیاید نمیتوانم؟
چرا سیاه تنها فیدبک اش است؟
چرا کلوزاپش وحشتناک است و من از هیچ زاویه دیگری برایم قابل تصور نیست؟
اما مبارزه..
و خداوند مبارزه را آفرید.
Raheleh Bahador
مِی 24, 2010 at 3:39 ب.ظ.